سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمس بارون

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عشق

چقدر حقیرند مردمانی که نه جرأت دوست داشتن دارند ، نه اراده‌ی دوست نداشتن ، نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام شعر عاشقانه می‌خوانند


سیب

دخترها مثل سیب های روی درخت هستند. بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی بشوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند. سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل ازآنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع باشد که بتواند از درخت بالا بیاید


رنگین پوست

 شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره

 وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای... و تو به من میگی رنگین پوست؟


شعری از سیمین بهبهانی

ای رفته زدل،رفته زبر،رفته زخاطر\

برمن منگرتاب نگاه توندارم\

برمن منگر زانکه به جزتلخی اندوه\

در خاطرازان چشم سیاه توندارم\

ای رفته زدل راست بگو بهرچه امشب\

با خاطره ها امده ای بازبسویم\

گرامده ای ازپی ان دلبردلخواه\

من اونیم اومرده من سایه اویم\

من اونیم اخر دل من سرد وسیاه است\

اودردل سودا زده ازعشق شررداشت\

اودرهمه جا،باهمه کس،درهمه احوال\

نام تورا ای بت بی مهر به سرداشت\

برمن منگرتاب نگاه توندارم\

انکس که تو میخواهیش ازمن به خدامرد\

اودرتن من بود ندانم که به ناگاه\

چون دید وچه هاکرد وکجارفت وچرامرد!