سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسمس بارون

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چند تا درد دل!

    نظر

از درد دوست نداشتن هایت گفتم

خیانت را تجویز کردند

گویا این آسان ترین راه عاشقی است . . .

 

خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن

خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . .

 

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه

زود میره، زود هم برمیگرده.

اما اونی که دیر میرنجه

دیر میره، اما دیگه برنمیگرده . .

 

دست از پا خطا کنی تعویض میشوی

همین حوالی کسی شبیه توست

این است پیام عشق های امروزی . .

 

دردم این نیست که او عاشق نیست …

دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است…

دردم اینست که با این سردی ها من چرا دل بستم . . . ؟

 

در زندگی زخمهایی هست که تو باید بوس کنی تا خوب بشن . . .

 

 


میگن سعدی دانشگاه ازادی بوده

    نظر

منت و ستایش دانشگاه آزاد را،

که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری،

هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است

و چون به پایان رسد مایه ضرر،

پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمی شهریه ای واجب .....

از جیب و جان که بر آید   ...............  کز عهده خرجش به در آی


میگن سعدی دانشگاه ازادی بوده

    نظر

منت و ستایش دانشگاه آزاد را،

که ترکش موجب بی مدرکی است و به کلاس اندرش مزید در به دری،

هر ترمی که آغاز می شود موجب پرداخت زر است

و چون به پایان رسد مایه ضرر،

پس در هر سال دو ترم موجود و بر هر ترمی شهریه ای واجب .....

از جیب و جان که بر آید   ...............  کز عهده خرجش به در آی


..

یه روز منم با بابام و عمو و پسر عمو رفتیم ماهیگیری. من و پسر عمو میرفتیم غورباقه جمع می کردیم میذاشتیم تو جعبه. بعد که می خواستیم بیایم خونه حدود 10 یا 12 تا عورباقه جمع شده بود. بعد گفتیم چی کار کنیم بابام گفت که اینا رو بذار اینجا باشه. بعد من یه فکری به ذهنم رسید. منو و پسر عمو مسابقه گذاشتیم که هر کی بیشتر غورباقه ها رو پرت کرد برندست. پای تک تک غورباقه ها رو می گرفتیم پرت می کردیم. Sad یه بار هم پای یک غورباقه تو دستم موند ولی خودش نبود Crying or Very sad


اعتراف میکنم

احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!

بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!
سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.

اعتراف میکنم دوره دبستان امتحان جغرافی داشتیم یه سوالش این بود: تنها قمر کره زمین؟ من هم با اطمینان کامل نوشتم قمر بنی هاشم

 

اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم….بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن…اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم….>>>آقای راننده…آقای راننده…یالا بزن توو دنده